آشنایی با محتشم کاشانی
محتشم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسیگوی سدهٔ دهم هجری و همدوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود. شغل اصلی محتشم بزازی بود و تمام عمر خود را در کاشان زیست.
محتشم کاشانی
محتشم کاشانی (ف 996 ه-.ق) یکی از پیشگامان شعر در رثای اهل بیت(ع) محتشم است که شعرای بسیاری پس از او بدین نوع شعر روی آوردند ولی توفیق محتشم را نیافتند.محتشم در اصل شاعری قصیده سرا بود و شاهان و بزرگان صفوی را مدح می کرد از جمله شاه طهماسب و شاه اسماعیل و سلطان محمد خدابنده را مدح کرده است.
اسکندر بیک منشی (عالم آرای عباسی 178) نوشته است: «مولانا محتشم کاشی قصیده ای غرا در مدح شاه طهماسب صفوی و قصیده ای دیگر در مدح شهزاده پریخان خانم به نظم آورد از کاشان فرستاد، شاه جنت مکان فرمودند که من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند، قصاید در شان شاه ولایت پناه و ائمه معصومین علیهم السلام بگویند، صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند».
به هر حال«چون این خبر به مولانا محتشم رسید حسن کاشی(1) که در شان حضرت شاه ولایت در رشته نظم کشیده جواب گفته به خدمت فرستاد، صله لایق یافت».
«اگرچه اکثر عالی طبعان به فکر مرثیه آن حضرت حسین(ع) بن علی(ع) پرداختند ؟؟ این مرثیه شانی و شرق و قبولیتی بالاتر دارد»(نتایج الافکار 621-622)
دوازده بند او (محتشم) در مرثیه حضرت حسین بن علی(ع) و واقعه کربلا از منظومه های معروفی است که تا زمان ما در مجلس های عزای آن امام زبانزد مرثیه خوانان و روضه خوان و به قول آذر (لطف علی بیگ آذر بیگدلی، آتشکده آذر 472-474) در اکثر بلاد اسلام بین الخاص والعام مشهورست(تاریخ ادبیات در ایران ج 5 ص 792-799- ) هم وی مصروف به سرودن مدایح و مراثی خاندان رسالت بوده و بهترین اشعار او ترکیب بندی است در رثای شهیدان کربلا (گنج سخن ص 630-631) مرگ محتشم به سال 996 و مقبره اش در کاشان برپاست.
ابیاتی از ترکیب بند محتشم کاشانی:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پرورده کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خورده توفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت پسند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
ز آن ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پرورده کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خورده توفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت پسند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
ز آن ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
پس ضربتی کز آن جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
روح الامین نهاد به زانو سر حجاب
تاریک شد زدیدن آن چشم آفتاب
بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
روح الامین نهاد به زانو سر حجاب
تاریک شد زدیدن آن چشم آفتاب
منبع: مرکز مطالعات شیعه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}